گاه نوشت اول...
۱ _دیشب خالم اینا مهمون ما بودن، شام رو من پختم، از دستپختم خوششون اومده بود، تعریف از خود نباشه البته..(خونه ما دقیقا عین خونه نقی معمولی تو پایتخته، یک سره مهمون میاد) البته تازه تازه دارم به توصیه مامان خانوم آشپزی رو یاد میگیرم... ۲ _یه خبر دیگه هم اینکه عروسییی داریم🥳 بعد محرم عروسی دو تا از پسر خاله هامه(با هم داداشن)و چند تا مراسم قراره برگزار کنن.. نامزدی و اینا تو شماله ولی مراسم اصلی رو تو خود تهران قراره برگزار کنن.. از همین حالا دارم خودمو آماده میکنم، این هفته میریم شهرستان واس دیدن عزیز جون(مامان بزرگم) به احتمال زیاد خریدامو اون موقع میکنم... ۳_خیلی دوست دارم برم کلاس زبانی چی...